از بیسيم هر چی ميشنيدي نا اميد كننده تر از پيام قبلي بود.جاجي از قلاجه هم گذشتند!!! حاجي اينجا تو اسلام آباد  صداي شليك منافقين به گوش ميرسه.بلند شدم خدايا بايد چيكار ميكردم؟؟يه پيام ديگه خيلي منو به هم ريخت.حاجي مردم كرمانشاه دارند فرار ميكنند.شهر به هم ريخته.يه كاري بكنيد.....پيام بعدي نيم ساعت بعد....اسلام آباد رو هم رد كردند حاجي دستور چيه؟ حركت كردم به سمت اسلام آباد باورم نميشد به اين سرعت از اسلام آباد عبور كرده باشند.تو گردنه مرصاد ديدم جاده بسته شده . وسط جاده خاكريز زده بودند.خدايا اين همه نيرو از كجا اومده بودند؟؟؟دشمن زمين گير شده بود.محاصره شده بود.....
اينها واقعا امداد الهي و نزول ملائكه نبودند؟؟؟و امروز ما از كنار اون يادمان ميگذريم بدون شايد لحظه اي تدبر........
-----------------------
پ ن : اين نوشتار به دليل بازديد از منطقه عملياتي مرصاد نوشته شده است.