سخت ترین لحظات زندگی من لحظاتی بود که بهترین دوست مبارزم که در کنارم ایستاده بود یکباره بی جان و قطعه قطعه شده در برابرم به خاک می افتاد که گویی هیچگاه حیات نداشته است . ودردناک ترین لحظه هنگامی بود که دوستان کرد و پاسدارم منقلب شده شیون می کردند و دیوانه وار خود را به هرطرف می زدند و من در حالیکه در قلبم می جوشیدم و می خروشیدم باید آمرانه فرمان دهم که کشته ها را جمع کنند و حتی به نزدیکترین دوستان منقلب شده ام سیلی بزنم و آنها را با زور و قدرت به کار وادارم و شوزناکترین لحظات عمرم هنگامی بود که همه روزنه های امید بسته شده بود و عده ای از پاسداران تقاضای بازگشت داشتند و کردهای مومن به انقلاب ،  با نگاهی دردناک و تاثرآور به من می نگریستند که چگونه می خواهی ما را در دریای مرگ و نابودی رها کنی و بروی . آنگاه با صدای قاطع به آنها می گفتم "نه " ای دوستانم ! من تصمیم قاطع گرفته ام که همراه شما شهید شوم . من باز نمی گردم . من شما را تنها نمی گذارم .فقط مطمئن باشید که شهادت در راه خدا افتخار آمیز و لذت بخش است ....*


*بخشی از پیام دکتر چمران به مردم ایران پس از بازپس گیری پاوه از چنگال منافقین .

پ.ن: بعید میدونم برای گفتن از دکتر چمران چیزی بهتر از نوشته های قاطع و سرشار از شور ایشون بشه نوشت. نوشته هایی که هر نویسنده ای رو به زانو درمیاره ... بدون شک امروز یکی از سیاه ترین روزهای تاریخ ایرانه. روزی که ایران فقط یک مرد بزرگ رو از دست نداد . بلکه کسی رو از دست داد که می تونست صدها انسان بزرگ رو تربیت کنه ... سالگرد شهادت دکتر چمران رو به نه فقط به مردم ایران بلکه به همه مسلمانان جهان باید تسلیت گفت.....