دیدار یار
![]()
از چند روز قبل که رسما اعلام شد دل تو دلم نبود .البته به دلیل ملاحظاتی که بعد از لغو سفر ۵ سال قبل ایشان به چالوس وجود داشت این خبر روتوی دفتر جنگ نگذاشتم.اما امروز که دیدار انجام شد چند تا نکته خیلی جالب بود.یکی این که امروز تو شهر ما بارونی اومد که خیلی شدید بود .مردم زیر بارون سیل آسا ایستاده بودند وحتی خود آقای خامنه ای هم خواستن سخنرانی روکوتاه کنن.ولی مردم اینقدر ابرزا احساسات کردند که دیدار کامل انجام شد .تحلیل سخنان ایشان بمونه برای بعد که خودتون سخنرانی رواز صدا و سیما میبینید .ولی رفقا یه چیزی رو نمیشه تو سیما خوب دید .اونم اینه که من حدود ۶ ماه قبل هم آقای خامنه ای رو از نزدیک دیده بودم ولی امروز باورم نشد ایشان همون آقای خامنه ای باشند .رفقا آقا خیلی شکسته شده .بیایید به خودمون بیاییم .هر کسی در حدی میتونه سعي کنه که دل آقا کمتر خون بشه .یا حق
آمده ايم برايت قصه بگوييم رفيق ! قصه اي كه آغازش همه بودند و پايانش اما ... يكي بود و يكي نبود! قصه ما قصه درد است،قصه هابيل است و قابيلي كه اينبار كلاغي نبود تا به او بياموزد كه اگر كشتي برادرت را لااقل بر جسم در خاك و خون خفته اش آتش و گلوله روا مدار...قصه ما با خون عشق در دفتري از خاك اين سرزمين نوشته شده، گشوده ايم اين دفتر را ، و ورق مي زنيم با هم ، تا حماسه ها و فداكاريهاي دلاوران اين بوم و بر را بر پيشاني آسمان حك كنيم